وبگو | آموزش منوی کشویی با ul li و css
روحـانـیـت به عنـوان مسئـول ذی ربـط امـور دینـی نقـش اول را در آگـاهی و مطالبـه نسبـت به مسئـولان و رسانـه ها دارد. آیت الله وفسـی .......... اعـتمـاد بـه نـفس، دروغـی است بـزرگ که از مسـیـحیـّت غـربی وارد دنیـای اسلام شده است . آیت الله حـامد وفسـی ........... موج سـیـاه فـتـنـه جـدیـد، فـرهـنـگــی اســت و راه نـجــات از آن احـیـاء امــر بــه مــعــروف و نــهـی از مــنـکــر است. حضـرت اسـتـاد آیـت الله وفـســی ........... در مـورد کـارنـامـه ی فـرهـنگـی انـقلاب، سکـوت بـهتـرین نظـری است کـه می تـوان ابـراز کرد. استـاد اخـلاق تهران حامد وفسـی .......... انـقـلاب ایـران بـه یـک مـعـجـزه الهـی شبیـه تـر بـود تـا یـک حـرکـت سیـاسـی مـاننـد سـایـر انـقـلاب هـای جـهان و رهـبری آن هم بـه پـیـامبـران الهـی شبـیـه تـر بـود تـا رهبـران انقـلابی در دیگـر سرزمیـن هـا... حکیـم متـألـه استـاد حـامـد وفسـی

ماجرای درس‌آموز برخورد امیرالمومنین - سلام‌الله‌علیه - با یک سلبریتی از زبان امام خامنه‌ای

شاعری به نام نجاشی، برای امیرالمؤمنین و علیه دشمنان آن حضرت، شعر گفته است. روز ماه رمضان، از کوچه‌ای عبور میکرد؛ آدم بدی به وی گفت بیا امروز را در کنار ما باش. گفت میخواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانه‌ی آن فرد رفت و در کنار بساط روزه‌خواری و شُرب خَمر نشست. او نمیخواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم همه فهمیدند که اینها شُرب خَمر کرده‌اند. امیرالمؤمنین گفت: باید حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد تازیانه برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای این‌که روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و مدّاح حکومت شما هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کرده‌ام. میخواهی مرا شلّاق بزنی!؟

در بیان امروز ما، آن حضرت شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمیکنم! هر چه قوم و خویش هایش آمدند و اصرار کردند که اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمیشویم، حضرت فرمود نمیشود و من نمیتوانم حدّ خدا را جاری نکنم! آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه فرار کرد و رفت.
گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم میروم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را میداند!

بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمیتواند از لابه‌لای احساسات شخصی خود، درخشندگی علی را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید

امیرالمؤمنین میدانست که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم مهمتر بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیتند؛ اما آن روز مهمتر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که میگفتند و افکار را در همه جا منتشر میکردند.

۱۳۷۵/۱۱/۱۲ - بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران




موضوعات مرتبط: عندلیبِ هم‌آوا
برچسب‌ها: سلبریتی عدل علوی فحشا حد شرعی حکومت علوی حکومت اسلامی آیت‌الله وفسی حامد وفسی امام خامنه‌ای

تاريخ : جمعه 5 دی 1404 | 14:11 | نویسنده : سردبــیر |

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------